قبل از ظهر یکی از روز های بهار بود .با همسر باحجابم به یکی از پارک ها رفته بودیم.جایی را برای نشستن انتخاب کردیم و گرم صحبت بودیم که کنار ما جوانی با همسر بد حجابش اتراق کردند.نزدیک ظهر بساط غذا راچیدیم.
این همسایه جدید که انگار با دیدن اوضاع ما به فکر نهار افتادند،شروع به چیدن مقدمات نموده و پس از چند لحظه خیلی مودب از من کبریت خواستند . همین کافی بود تا آرام آرام با این دو نفر صحبتمان شروع شود.جوان تازه پسرخاله شده،از من سوالی پرسید که انتظارش را خیلی نداشتم .او از من پرسید:
- می بینم که همسر شما با حجاب و پوشیده است. می توانم بپرسم چرا؟اگر مانند خانم من با آرایش و راحت تر بیرون بیاید اشکالی دارد؟شما اورا به این کار وادارکردید یا خودش هم اینگونه بیشتر دوست دارد؟
- دوست عزیز!آیا می دانید فرق بین زن با حجاب و زن بد حجاب چیست؟
- متعجبانه پرسید:چه تفاوتی دارد؟!
- به او گفتم اتومبیل شخصی با اتومبیل همگانی چه تفاوتی دارد؟
- پاسخ داد:تفاوت آن ها این است که اتومبیل همگانی برای استفاده عموم است و اتومبیل شخصی اختصاص به صاحبش دارد.... .
- در این جا بود که من پیروزمندانه به او گفتم:
- آری،زن بی حجاب و زن پوشیده نیز چنین است!زن بی حجاب همگانی است،مردم به او و زیبایی ها و بدنش نگاه می کنند ،چنین زنی مانند اتومبیل همگانی است.اما زن با حجاب بزرگ و محترم است و فقط به همسرش اختصاص دارد.بیگانگان او را نمی بینند و بد کاران به او نظر نمی کنند،و صورت و زیبایی هایش در برابر چشمهای خائن قرار نمی گیرد،بنابراین او در پوشش حجاب محفوظ است و شخصیت و شرافت وبدنش حفظ می شود. و در عین حال،نزد همسرش محبوب است .
وقتی سخن به این جا رسید مرد بسیار متاثر و منقلب شد و گفت:
- من از گفته خود پوزش می خواهم. من می خواستم مسخره کنم ولی شما مرا نصیحت کردید و من باید توبه کنم.درهمین وقت همسرش سخن او را قطع کرد و گفت:حرف شما درست است و مثالی که زدید زیباست و من تا کنون نشنیده بودم این مثال در قلب من اثر کرد،اینک من نیز به سوی خدا توبه می کنم.
- اینک من به حجاب معتقدم،و از امروز همسرم در بوستان کرامت و فضای الهی وارد می شود و با حجاب اسلامی و لباس ایمان از خانه بیرون می آید،چون من نمی توانم تحمل کنم که همسرم مانند تاکسی همگانی،مورد چشم چرانی و استفاده عموم باشد.
اقتباس از کتاب خواهرم حجاب سعادت است(با تلخیص)